مدرسه ای

ساخت وبلاگ

سلام :)

+

از همین تریبون اعلام میکنم: I love Sogol

سوگل رو که میشناسین!یکی از رفیقای مدرسه.عاغا من خیلی دوسش دارم :)

میدونم که میدونه ولی دوست دارم بهش بگم :)

فقط...خیلی خجالت میکشم!

امروز لیلا نزدیک بود از زیر زبونم بکشه که عاشق سوگل شدم

هی میگفت:عاشقش شدی؟! عاشقش شدی؟!

خداروشکر به نحوی تونستم دست به سرش کنم!

عاخه من همیشه به اونا همچین گیری میدادم حالا خودم گرفتار شدم :|

ایییییی خدااااااا چیجوری بهش بگم؟!

+

امروز چقدر سوگل عصبانی میشد از دست نیوشا و لیلا!

زنگ دوم کلا بغلش کرده بودم که ندوئه سمت اون دوتا :|

البته عصبانیت جدی نه عا!ازون عصبانیتای خنده دار :))

هیچی دیگه!خلاصه اینقدر اون دوتا کرم ریختن که منم عصبانی شدم زدم پس کله شون!البته یه ریزه محکم و فکر کنم دردشون گرفت :)))

+

امروز زنگ عربی کلا توی خیالاتم سیر می کردم(الکی مثلا بقیه ی روزا اینکارو نمیکنم!)

وسط کلاس خانوم داشت درس می پرسید من زیرلب آهنگ میخوندم :|

+

زنگ آخر که خورد و رفتیم جلوی در، یهو لیلا غیب شد O__o

با فاطی کل مدرسه رو دنبالش گشتیم وو حدودا 8 بار دور ساختمون طواف کردیم

بعد رفتیم جلوی در از الهه پرسیدیم،گفت:رفته خونه.مامانش اومد دنبالش اونم رفت

-الهه مطمعنی؟!لیلا بدون خدافظی نمیره!

-آره بابا جلو چشمای خودم رفت

من و فاطی :|

من:فردا میدونم باهاش چیکار کنم!

یهو دیدم ماشین مامان لیلا اومد جلوی در مدرسه لیلا هم توش با نیشخند به ما نیگا میکرد

درحالی که غلنج انگشتامو میشکوندم رفتم سمت در عقب.لیلا ترسید خودشو چسبوند به شیشه ی اونور!

حیف مامانش اونجا بود وگرنه لهش میکردم!البته آخرشم با کیف یکی دوبار زدمش دلم یه ریزه خنک شد :))

+

انشا ننوشته بودم -_-

اه یادم نبود -_-

شــــــــــت!!!

+

عخی طولانی شد؟

خب به من چه؟ :))

راستی قالب خوبه؟

دیگه وبلاگ تکونی بهاری ما در همین حد بود.به کوچیکی خودتون ببخشین :دی

بای بای ^^

درس سخت!!!...
ما را در سایت درس سخت!!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdelkhoshihayeman0 بازدید : 42 تاريخ : دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 21:42