سلام
عاغا من چرا زودتر بزرگ نمیشم؟؟
خو نمیخوام بیام مهمونی مگر زوره؟؟
خانواده ی گرامی خواهشا ابتدا نظر بنده را پرسیده،سپس قرار شام را خانه ی دوست پدر بگزارید :|
با تچکر :|
+
بعد از دوهفته عین ... خوندن بالاخره تونستم وقت آزاد گیر بیارم و جلد دوم رمانمو تموم کنم :)
انقده باحال بوووود :))
+
دوستان بلاگر،خواهشا کامنت ها رو تایید کنین
خو وقتی تایید نمیکنین آدم فکر میکنه دلخوری ای چیزی دارین :(
ما روح و روانمونو از تو جوب نمیاریما :/
+
خیلی وقته از بعضی از رفقام خبر ندارم.رفقای مجازی رو میگم
مرسی از اونایی که هنوز هستن و اگرم من یادم بره،اونا یادشون نمیره و میان یه حال و احوالی میکنن
از بچه های میهن بلاگ هم عذر میخوام.قضیه ی "من ربات نیستم" رو میدونین حتما :/
+
تازه فهمیدم چقدر شکننده ام...
یکم اخلاقتونو با انتظارات من وفق بدین من حالم بهتر شه :/
+
هی میخوام بهش فکر نکنم،باز میدوئه میاد افکارمو پاره میکنه :|
خو عزیزدل من برو یه وخ دیگه بیا :|
+
دوتا سوال دارم ازتون.مربوط به عکسیه که قبلا توی وب گذاشته بودم
1-حالت مادرتون بعد از دیدن اتاقتون توی این وضعیت چیه؟
2-اگه قرار بود تمیزش کنین از کجا یا چی شروع میکردین؟
برچسب : نویسنده : cdelkhoshihayeman0 بازدید : 141