+
فکر کنم قبلا درمورد فوق العاده بودن مامانم براتون گفته بودم.نع؟!
حالا به هرحال :))
دیروز که مثل همیشه (:|) پای کامپیوتر بودم،خیلی یهویی و بعد از چند ساعت گشتن،چند تا سایت خارجی فوق العاده پیدا کردم!
پر از عکسای انیمه ای و انیمیشنی با کیفیت!به حدی که آب از دهنم شرشر می ریخت!
هیچی دیه نزدیک بود قندم بیفته قلبمم که از هیجان بوم بوم میزد! (جوگیر خودتی :|)
چند تا سایت مخصوص کد نویسی و بالابر و این چیزا هم پیدا کرده بودم.بیشتر از همه از فیلتر نبودنشون هیجان زده شده بودم :))
خلاصه شروع کردم سر تا پاشو دید زدن.واقعا حرف نداشت ^^
گلاب به روتون معده یه مقدار داشت فشار میاورد :|
بالاخره رضایت دادم دل بکنم از کامپیوتر و شتافتم به سمت اونجا!
کارم که تموم شد برگشتم دیدم مامانم اومده نشسته پای کامپیوتر( جا داره بگم مامانم زیاد از کامپیوتر سر در نمیاره و کلا بازی میکنه و فیلم هندی میبینه باهاش :|)
+مامان پاشو من نشسته بودم!
-بیشین بینیم بابا سه ساعته نشسته هیچی بهش نمیگم!
+عههههههه مامان اذیت نکن پاشوووو!
-جای غرغر کردن فایل زینب (خواهرم) رو بیار میخوام فیلم ببینم
+وایییییی مامان!
-(نگاه معنا دار و ترسناک)
+هوف!!!
خلاصه موس رو با حرص گرفتم دستم و فایل زینب رو آوردم
+بیا انتخاب کن
و موس رو ول کردم و مامانم گرفتش.با سرعت خیلی حرص درار و آرومی یه فایل رو باز کرد و فیلم رو پلی کرد.فیلم توی اندازه ی کوچیکش باز شد.مامانم اومد بزرگش کنه ولی اشتباهی،فیلم رو برد پایین
+وایییییییی مامان پیر شدممممممم!بزار خودم درستش کنم!
-نمیخواد خودم میارم
اومد بزنه روی فیلم من دستم خورد به دستش،اشتباهی صفحه ی گوگل (تب های من،همون سایت ها) اومد بالا
-نیگا همش تقصیر توئه!
مثل بیشتر اوقات اهمیتی به اصفحه ی باز شده نداد و زارت!صفحه رو بست!
+م...م...مامان...اون...
-چرا این شکلی حرف میزنی؟!
+اون صفحه...سایت هام...
-عه مال تو بود؟ببخشید بعدا دوباره برو بازشون کن
اصلا خبر نداشت اون سایت ها خیلی اتفاقی و بعد از چند ساعت گشتن پیدا شده بود
تنها کاری که تونستم بکنم،برداشتن لیوان آبی که روی قفسه بود و خالی کردنش روی صورتم بود.بلکه سیستمم اتصالی کنه و هنگ کنم اون صحنه رو به چشم نبینم!
❤❤ ...I love my family
درس سخت!!!...برچسب : نویسنده : cdelkhoshihayeman0 بازدید : 102